This website uses cookies

We use cookies and other tracking technologies to improve your browsing experience on our website, to show you personalized content and targeted ads, to analyze our website traffic, and to understand where our visitors are coming from. By continuing to use our website, you agree to our Privacy Policy.

از هر دری سخنی

Antiterroris - Jornal de Iran -

Publicado em Iran - Entreterimento e interações sociais - 30 Jun 2017 12:52 - 0

#حکایتی از گلستان سعدی

💠 یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او برکَنند و از دِه به در کنند. مسکین برهنه به سرما همی‌رفت، سگان در قفای وی افتادند، خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود، عاجز شد. گفت این چه حرامزاده مردمانند سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته. امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید گفت ای حکیم از من چیزی بخواه. گفت جامه خود می‌خواهم اگر انعام فرمایی؛

🔺امیدوار بود آدمى به خیر کَسان
🔻مرا به خیر تو امّید نیست، شر مَرسان



@az_har_darii

Patrocinador

Comentários (0)