Опубліковано в державі Iran - Політичні дебати та аналіз - 17 May 2016 14:31 - 2
معاهده «سور» در واقع معاهده تنبیه امپراتوری عثمانی بود، زیرا در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ - ۱۹۱۸) به طرفداری از امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش – مجارستان وارد جنگ شده بود. اما این پیمان خفتبار موجب ظهور جنبش ملیگرایان ترک و شورش بخش اعظم نیروهای ارتش عثمانی علیه سلطان محمد ششم، آخرین سلطان عثمانی شد.
ملیگرایان ترک که از سوی گروه افسران جوان به رهبری مصطفی کمال هدایت میشدند و در آنکارا برای خود دولت ملی تشکیل داده بودند، معاهده «سور» را نپذیرفتند و به مقاومت و مقابله با ارتشهای یونان، بریتانیا و فرانسه که به دنبال معاهده «سور» بخشهای غربی ترکیه کنونی را اشغال کرده بودند، برخاستند. جنگ میان نیروهای ترک و قوای پیروزمند جنگ اول جهانی پس از سه سال به پیروزی ترکها و امضای معاهده جدیدی در لوزان (ژوئن ۱۹۲۴) منجر شد و جامعه جهانی مرزهای ترکیه کنونی را به رسمیت شناخت.
به این ترتیب حوادث پس از امضای معاهده «سور» به گونهای پیش رفت که نخستین فرصت تاریخی برای شکلگیری دولت مستقل کردها در قلمرو شرقی امپراتوری عثمانی از میان رفت. با تقسیم قلمرو عربی امپراتوری عثمانی براساس موافقتنامه مشهور به «سایکس-پیکو» در سال ۱۹۱۶ مناطق کردنشین، عملا میان سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد، چیزی که در نزدیک به یک صد سال گذشته بدون تغییر باقی مانده است.
مارک سایکس و فرانسوا ژرژ پیکو دو دیپلمات بریتانیایی و فرانسوی بودند که با مأموریت از طرف دولتهایشان مرزهای کنونی کشورهای عراق، کویت، عربستان، اردن، سوریه و لبنان را تعیین کردند.
سایکس و پیکو خط کش و مداد را به دست گرفتند و بر روی نقشهای که بر روی میزشان پهن بود، با ترسیم خطوط مستقیم ارضی، کشورهای امروز عربی خاورمیانه و سپس دولتهای آن را، بر اساس منافع استراتژیک خود تعیین کردند، بی آنکه انسجام قومی و مذهبی درون این سرزمینها را در نظر گیرند و بی آنکه نمایندگان مردمان این منطقه را در طراحی خود دخیل بدانند و به نوعی از آنها نظرخواهی کنند. یک نمونه بارز آن، پراکندگی مردمان کرد میان چهار کشور ترکیه، عراق، سوریه و ایران است؛ دست ارمنیها و آشوریها نیز از این تقسیمبندی خالی ماند.
در این یک صد سال پس از جنگ اول جهانی، کردهای منطقه شاهد چند حادثه یا تلاش مهم تاریخی بودند، اما هیچکدام از آنها هنوز نتوانسته در زندگی آنها و برآوردن آرزوی تاریخیشان در دستیابی به دولت مستقل تغییری ایجاد کند.
نخستین تجربه کردها پس از جنگ جهانی اول، جنبش مصطفی بارزانی در کردستان عراق بود که در دو نوبت در فاصلهی سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۴۲ رخ داد، اما نتیجهای نداشت و سرکوب شد.
دومین حادثه، تشکیل "جمهوری مهاباد" (۱۹۴۶) در ایران بود که در جریان جنگ جهانی دوم و زیر تاثیر حضور ارتش سرخ در مناطق شمال غربی ایران به وجود آمد. این جمهوری خودمختار نیز پس از یک سال عمر، با خروج روسها از شمال ایران سرکوب شد و خاتمه یافت.
تجربه مهم دیگر کردهای منطقه فعالیت مسلحانه "حزب کارگران کردستان" در قلمرو ترکیه بود که از اوایل سالهای ۱۹۸۰ میلادی آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد. فعالیت پرتلفات این حزب نیز هرچند تاکنون نتیجهای نداده، اما نفوذ چشمگیری برای آن در میان کردهای ترکیه و حتی منطقه به ارمغان آورده است.
اما تجربهای که کردهای ساکن عراق از زمان سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ آغاز کردهاند، فرایند تازهای را در زندگی کردهای این کشور بهوجود آورده است. کردها که در همراهی با آمریکاییها در سرنگونی صدام نقش داشتند، پس از پایان حاکمیت حزب بعث عراق، در شمال شرق کشور برای خود حکومت منطقهای ایجاد کردند.
در واقع پایههای اولیهی شکلگیری حکومت منطقهای در کردستان به سالهای دهه نود میلادی و پس از اشغال کویت از سوی ارتش صدام حسین برمیگردد. نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده آمریکا، پس از آزادسازی کویت در سال ۱۹۹۱، در شمال عراق (بالای مدار ۳۶ درجه) منطقه پرواز ممنوع اعلام کردند تا مانع از حملات ارتش صدام حسین به کردهای شمال عراق شوند. از آن زمان اداره امور این منطقه به دست کردهای ساکن منطقه افتاد.
پس از سقوط صدام در جریان تدوین قانون اساسی جدید عراق، حکومت منطقهای کردها در شمال شرقی این کشور در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد. درآمدهای نفتی منطقه خودمختار به آنها امکان داد تا وضع اقتصادی خود را سروسامان دهند و روابط اقتصادی گستردهای با دو کشور همسایه ترکیه و ایران برقرار سازند.
موانع تشکیل دولت مستقل کردی
به اعتقاد ناظران سیاسی، حکومت اقلیم کردستان عراق پتانسیل آن را دارد که پایه دولت مستقل کردی در منطقه باشد. این علاقه در میان رهبران کردهای عراق نیز آشکار است و بارها نیز تمایل خود به اعلام استقلال را بیان کردهاند، اما به دلیل وجود موانع جدی در برابر آن، این علاقه تاکنون در حد آرزو باقی مانده است.
یکی از مقاطعی که موضوع استقلال کردستان عراق بهطور جدی مطرح شد، تابستان ۲۰۱۴ و پس از ظهور "دولت اسلامی"(داعش) بود. پس از سقوط موصل به دست داعش و پیشروی این گروه به سوی دیگر مناطق عراق و سپس سوریه، مسعود بارزانی رهبر منطقهی خودمختار کردستان عراق در مصاحبهای اعلام کرد، عراق دارد از هم میپاشد و وقت آن است که مردم کردستان آینده خود را تعیین کنند.
بارزانی حتی پا را فراتر گذاشت و از پارلمان اقلیم کردستان خواست برای برگزاری همهپرسی درباره استقلال کردستان از عراق تاریخ تعیین کند. بارزانی گفت: «برای تعیین سرنوشت ملت کرد از حمایتهای بینالمللی برخورداریم و آنهایی که از ما حمایت نمیکنند نیز دشمن ما نیستند.»
مسعود بارزانی که با شبکه تلویزیونی "روسیه۲۴" مصاحبه میکرد، درباره دلایل اعلام چنین نظری گفت، این مساله فقط بنا به دلایل سیاسی نیست بلکه به دلیل اوضاع امنیتی بحرانی در عراق نیز است. بارزانی تاکید کرد: «این حق ملت کرد است که گام تعیینکنندهای را برای برخورداری از استقلال بردارد اما شرایط کنونی اجازه تضمین این استقلال را به کردها نمیدهد».
ناظران سیاسی میگویند مانع اصلی اعلام دولت مستقل کردی محصور بودن منطقه کردنشین شمال عراق است. مناطق کردنشین در دیگر کشورهای منطقه نیز چنین وضعی دارند. در چنین شرایطی اعلام استقلال به موافقت و همراهی دستکم یکی از این همسایگان مشروط است. یعنی اگر از سه کشور ایران، ترکیه و عراق، دستکم یکی از آنها با تشکیل دولت مستقل کرد موافق نباشد، امکان ادامه حیات چنین دولتی غیرممکن خواهد بود.
جلال طالبانی، رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق پیشتر در گفتوگویی با شبکه "الجزیره" بر همین نظر تاکید داشت. او گفت: «فرض کنیم که پارلمان کردستان امروز استقلال منطقه کردستان از دولت فدرالی عراق را اعلام کند، و نیز اگر فرض کنیم که ترکیه، ایران، سوریه و عراق وارد یک دخالت نظامی در این امر نشوند، صرفا بسته شدن مرزها از سوی این کشورها بر روی کشور جوان و نوپا، خود مشکلات زیادی خواهد داشت.»
جلال طالبانی بسیار پیشتر از مسعود بارزانی به کردها بهویژه نسل جوان اعلام کرده بود که: «واقعگرا باشند و بدانند که اعلام استقلال در آینده مورد نظر آنها، امری غیرممکن خواهد بود».اختلافات داخی کردها
کردها برای رسیدن به آرزوی یک دولت مستقل کردی در منطقه علاوه بر مشکل اصلی خارجی، یعنی مخالفت ایران، ترکیه و عراق با شکلگیری چنین دولتی، با مشکلی به نام قبیلهگرایی و اختلافات داخلی روبرو نیز هستند.
اقلیم کردستان عراق، قلمرویی که پتانسیل فرارویی به یک دولت مستقل را دارد، عملا به دو منطقه نفوذ تقسیم شده است: اربیل و دهوک زیر کنترل حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی است و سلیمانیه و حلبچه نیز منطقه حکمرانی اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی است.
دو منطقه یادشده دارای دو نوع گویش زبانی متفاوت نیز هستند؛ سورانی و بادینانی. گویش بادینانی منطقهی نفوذ بارزانیهاست و گویش سورانی قلمرو زبانی و فرهنگی طالبانی است. این تفاوتهای زبانی و گویشی شامل تفاوتهای عشیرهای و قومی نیز میشود.
قلمرو نفوذ بارزانی مناسبات گسترده اقتصادی با ترکیه دارد. بیش از ۲ هزار شرکت ترکیهای در این مناطق فعالاند و حجم بازرگانی آن با ترکیه بالغ بر ۸ میلیارد دلار در سال میشود.
منطقه زیر نفود طالبانی ارتباط گستردهای با ایران دارد. حجم معاملات دو طرف سالانه به ۵ میلیارد دلار میرسد. هر دو گروه و نیروی موجود در کردستان عراق در مناطق نفوذ خود عملا دارای تشکیلات و ادارههای مخصوص به خود هستند.
اختلاف میان احزاب سیاسی در کردستان عراق بر مسیر آینده اقلیم کردستان و کردهای منطقه نیزمی گذارد.
ملیگرایان ترک که از سوی گروه افسران جوان به رهبری مصطفی کمال هدایت میشدند و در آنکارا برای خود دولت ملی تشکیل داده بودند، معاهده «سور» را نپذیرفتند و به مقاومت و مقابله با ارتشهای یونان، بریتانیا و فرانسه که به دنبال معاهده «سور» بخشهای غربی ترکیه کنونی را اشغال کرده بودند، برخاستند. جنگ میان نیروهای ترک و قوای پیروزمند جنگ اول جهانی پس از سه سال به پیروزی ترکها و امضای معاهده جدیدی در لوزان (ژوئن ۱۹۲۴) منجر شد و جامعه جهانی مرزهای ترکیه کنونی را به رسمیت شناخت.
به این ترتیب حوادث پس از امضای معاهده «سور» به گونهای پیش رفت که نخستین فرصت تاریخی برای شکلگیری دولت مستقل کردها در قلمرو شرقی امپراتوری عثمانی از میان رفت. با تقسیم قلمرو عربی امپراتوری عثمانی براساس موافقتنامه مشهور به «سایکس-پیکو» در سال ۱۹۱۶ مناطق کردنشین، عملا میان سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد، چیزی که در نزدیک به یک صد سال گذشته بدون تغییر باقی مانده است.
مارک سایکس و فرانسوا ژرژ پیکو دو دیپلمات بریتانیایی و فرانسوی بودند که با مأموریت از طرف دولتهایشان مرزهای کنونی کشورهای عراق، کویت، عربستان، اردن، سوریه و لبنان را تعیین کردند.
سایکس و پیکو خط کش و مداد را به دست گرفتند و بر روی نقشهای که بر روی میزشان پهن بود، با ترسیم خطوط مستقیم ارضی، کشورهای امروز عربی خاورمیانه و سپس دولتهای آن را، بر اساس منافع استراتژیک خود تعیین کردند، بی آنکه انسجام قومی و مذهبی درون این سرزمینها را در نظر گیرند و بی آنکه نمایندگان مردمان این منطقه را در طراحی خود دخیل بدانند و به نوعی از آنها نظرخواهی کنند. یک نمونه بارز آن، پراکندگی مردمان کرد میان چهار کشور ترکیه، عراق، سوریه و ایران است؛ دست ارمنیها و آشوریها نیز از این تقسیمبندی خالی ماند.
در این یک صد سال پس از جنگ اول جهانی، کردهای منطقه شاهد چند حادثه یا تلاش مهم تاریخی بودند، اما هیچکدام از آنها هنوز نتوانسته در زندگی آنها و برآوردن آرزوی تاریخیشان در دستیابی به دولت مستقل تغییری ایجاد کند.
نخستین تجربه کردها پس از جنگ جهانی اول، جنبش مصطفی بارزانی در کردستان عراق بود که در دو نوبت در فاصلهی سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۴۲ رخ داد، اما نتیجهای نداشت و سرکوب شد.
دومین حادثه، تشکیل "جمهوری مهاباد" (۱۹۴۶) در ایران بود که در جریان جنگ جهانی دوم و زیر تاثیر حضور ارتش سرخ در مناطق شمال غربی ایران به وجود آمد. این جمهوری خودمختار نیز پس از یک سال عمر، با خروج روسها از شمال ایران سرکوب شد و خاتمه یافت.
تجربه مهم دیگر کردهای منطقه فعالیت مسلحانه "حزب کارگران کردستان" در قلمرو ترکیه بود که از اوایل سالهای ۱۹۸۰ میلادی آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد. فعالیت پرتلفات این حزب نیز هرچند تاکنون نتیجهای نداده، اما نفوذ چشمگیری برای آن در میان کردهای ترکیه و حتی منطقه به ارمغان آورده است.
اما تجربهای که کردهای ساکن عراق از زمان سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ آغاز کردهاند، فرایند تازهای را در زندگی کردهای این کشور بهوجود آورده است. کردها که در همراهی با آمریکاییها در سرنگونی صدام نقش داشتند، پس از پایان حاکمیت حزب بعث عراق، در شمال شرق کشور برای خود حکومت منطقهای ایجاد کردند.
در واقع پایههای اولیهی شکلگیری حکومت منطقهای در کردستان به سالهای دهه نود میلادی و پس از اشغال کویت از سوی ارتش صدام حسین برمیگردد. نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده آمریکا، پس از آزادسازی کویت در سال ۱۹۹۱، در شمال عراق (بالای مدار ۳۶ درجه) منطقه پرواز ممنوع اعلام کردند تا مانع از حملات ارتش صدام حسین به کردهای شمال عراق شوند. از آن زمان اداره امور این منطقه به دست کردهای ساکن منطقه افتاد.
پس از سقوط صدام در جریان تدوین قانون اساسی جدید عراق، حکومت منطقهای کردها در شمال شرقی این کشور در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد. درآمدهای نفتی منطقه خودمختار به آنها امکان داد تا وضع اقتصادی خود را سروسامان دهند و روابط اقتصادی گستردهای با دو کشور همسایه ترکیه و ایران برقرار سازند.
موانع تشکیل دولت مستقل کردی
به اعتقاد ناظران سیاسی، حکومت اقلیم کردستان عراق پتانسیل آن را دارد که پایه دولت مستقل کردی در منطقه باشد. این علاقه در میان رهبران کردهای عراق نیز آشکار است و بارها نیز تمایل خود به اعلام استقلال را بیان کردهاند، اما به دلیل وجود موانع جدی در برابر آن، این علاقه تاکنون در حد آرزو باقی مانده است.
یکی از مقاطعی که موضوع استقلال کردستان عراق بهطور جدی مطرح شد، تابستان ۲۰۱۴ و پس از ظهور "دولت اسلامی"(داعش) بود. پس از سقوط موصل به دست داعش و پیشروی این گروه به سوی دیگر مناطق عراق و سپس سوریه، مسعود بارزانی رهبر منطقهی خودمختار کردستان عراق در مصاحبهای اعلام کرد، عراق دارد از هم میپاشد و وقت آن است که مردم کردستان آینده خود را تعیین کنند.
بارزانی حتی پا را فراتر گذاشت و از پارلمان اقلیم کردستان خواست برای برگزاری همهپرسی درباره استقلال کردستان از عراق تاریخ تعیین کند. بارزانی گفت: «برای تعیین سرنوشت ملت کرد از حمایتهای بینالمللی برخورداریم و آنهایی که از ما حمایت نمیکنند نیز دشمن ما نیستند.»
مسعود بارزانی که با شبکه تلویزیونی "روسیه۲۴" مصاحبه میکرد، درباره دلایل اعلام چنین نظری گفت، این مساله فقط بنا به دلایل سیاسی نیست بلکه به دلیل اوضاع امنیتی بحرانی در عراق نیز است. بارزانی تاکید کرد: «این حق ملت کرد است که گام تعیینکنندهای را برای برخورداری از استقلال بردارد اما شرایط کنونی اجازه تضمین این استقلال را به کردها نمیدهد».
ناظران سیاسی میگویند مانع اصلی اعلام دولت مستقل کردی محصور بودن منطقه کردنشین شمال عراق است. مناطق کردنشین در دیگر کشورهای منطقه نیز چنین وضعی دارند. در چنین شرایطی اعلام استقلال به موافقت و همراهی دستکم یکی از این همسایگان مشروط است. یعنی اگر از سه کشور ایران، ترکیه و عراق، دستکم یکی از آنها با تشکیل دولت مستقل کرد موافق نباشد، امکان ادامه حیات چنین دولتی غیرممکن خواهد بود.
جلال طالبانی، رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق پیشتر در گفتوگویی با شبکه "الجزیره" بر همین نظر تاکید داشت. او گفت: «فرض کنیم که پارلمان کردستان امروز استقلال منطقه کردستان از دولت فدرالی عراق را اعلام کند، و نیز اگر فرض کنیم که ترکیه، ایران، سوریه و عراق وارد یک دخالت نظامی در این امر نشوند، صرفا بسته شدن مرزها از سوی این کشورها بر روی کشور جوان و نوپا، خود مشکلات زیادی خواهد داشت.»
جلال طالبانی بسیار پیشتر از مسعود بارزانی به کردها بهویژه نسل جوان اعلام کرده بود که: «واقعگرا باشند و بدانند که اعلام استقلال در آینده مورد نظر آنها، امری غیرممکن خواهد بود».اختلافات داخی کردها
کردها برای رسیدن به آرزوی یک دولت مستقل کردی در منطقه علاوه بر مشکل اصلی خارجی، یعنی مخالفت ایران، ترکیه و عراق با شکلگیری چنین دولتی، با مشکلی به نام قبیلهگرایی و اختلافات داخلی روبرو نیز هستند.
اقلیم کردستان عراق، قلمرویی که پتانسیل فرارویی به یک دولت مستقل را دارد، عملا به دو منطقه نفوذ تقسیم شده است: اربیل و دهوک زیر کنترل حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی است و سلیمانیه و حلبچه نیز منطقه حکمرانی اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی است.
دو منطقه یادشده دارای دو نوع گویش زبانی متفاوت نیز هستند؛ سورانی و بادینانی. گویش بادینانی منطقهی نفوذ بارزانیهاست و گویش سورانی قلمرو زبانی و فرهنگی طالبانی است. این تفاوتهای زبانی و گویشی شامل تفاوتهای عشیرهای و قومی نیز میشود.
قلمرو نفوذ بارزانی مناسبات گسترده اقتصادی با ترکیه دارد. بیش از ۲ هزار شرکت ترکیهای در این مناطق فعالاند و حجم بازرگانی آن با ترکیه بالغ بر ۸ میلیارد دلار در سال میشود.
منطقه زیر نفود طالبانی ارتباط گستردهای با ایران دارد. حجم معاملات دو طرف سالانه به ۵ میلیارد دلار میرسد. هر دو گروه و نیروی موجود در کردستان عراق در مناطق نفوذ خود عملا دارای تشکیلات و ادارههای مخصوص به خود هستند.
اختلاف میان احزاب سیاسی در کردستان عراق بر مسیر آینده اقلیم کردستان و کردهای منطقه نیزمی گذارد.
Винагородити
haftvudeCarterno0bsailbot